فراز 1: 
مؤمنین می دانند که دنیا دار امتحان و لغزشگاه است؛ ممکن است کسی تا بالای کوه برود اما سقوط کند. انسانی که می داند از او امتحان می گیرند، منتظر است هر چه زود تر امتحان تمام شود. چون از مردود شدن می ترسد. کسی که برای تفریح دوچرخه سواری می کند، دوست دارد زمان دوچرخه سواری اش طولانی باشد. امام کسی که مسابقه می دهد، دوست دارد دوچرخه سواری اش هر چه زودتر تمام شود. چون هر لحظه ممکن است عقب بیافتند، زمین بخورد و...
مؤمن می ترسد مبادا از خدا جدا شود. چون جدایی از خدا در همین دنیا اتفاق می افتد...
صفحه 21 فراز 2:

فراز2:
گریه زین العابدین علیه السلام گریه بر پدر نیست؛ گریه ایشان گریه بر ولی خداست...
پس از آن که حضرت یوسف علیه السلام و حضرت یعقوب علیه السلام به هم رسیدند، یعقوب علیه السلام به اصرار یوسف علیه السلام خواست که سرگذشت خود را تعریف کند؛ یوسف علیه السلام بخشی از سرگذشت خود را اینگونه تعریف کردند: برادرانم مرا کنار سر چاهی بردند و گفتند: لباس هایت را در بیاور. آن ها را قسم دادن که مرا به چاه بیاندازید اما عریانم نکنید. یکی از برادرانم کارد کشید و گفت: اگر لباس هایت را بیرون نیاوری تو را می کشیم. بعد مرا عریان کردند و به چاه انداختند. در این حال حضرت یعقوب علیه السلام بی هوش شدند؛ وقتی به هوش آمدند، گفتند: ادامه بده. حضرت یوسف علیه السلام فرمودند: مرا معاف بدارید مابقی گفتنی نیست.
کدام یک از ما وقتی سخن از عریان نمودن امام حسین علیه السلام به میان می آید بی هوش می شویم؟!
صفحه 68 و 69 فراز 3:

فراز 3:
یکی از عوامل تنهایی اولیای خدا این است که آن ها حاضر نیستند با حیله و تزویر، مردم را به سوی خود جذب کنند و به هدف برسانند، بلکه می خواهند مردم از سر بصیرت و آگاهی و فهم به سوی خدا بیایند؛ چون تنها طریق صحیح سیر به سمت خدای متعال این مسیر است...
هدف حکومت دینی این نیست که به هر قیمتی، ولو با دروغ و تزویر، مردم را حفظ کند؛ بلکه هدف آشکار ساختن حق و باطل است؛ به نحوی که حجت بر همگان تمام شود و مانعی در مسیر ایمان انسان ها وجود نداشته باشد.
صفحه 102 و 103 

فراز 4:
عامل دیگر جدایی از سیدالشهداء علیه السلام که حتی موجب قرار گرفتن عده ای در صف ابن زیاد شد، این بود که گروهی می خواستند دنیا و آخرت را با هم داشته باشند. آن ها در درون خود تسویه حساب نکرده بودند تا بتوانند یکی از این دو را انتخاب کنند. به همین دلیل است که خداوند متعال فتنه ها را پیش می آورد تا انسان یکی را انتخاب کند. عده ای گفتند: نه با سیدالشهداء می جنگیم و نه با ابن زیاد درگیر می شویم؛ چرا کاری کنیم که سهم ما از بیت المال قطع شود؟!...
تنها گذاشتن سید الشهداء علیه السلام بزرگترین جرم آن ها بود؛ برای مجرم بودن لازم نبود با ایشان بجنگد...
صفحه 108 و 109 

فراز 5:
بعد از آن توجهاتی [که از فرازهای قبلی زیارت عاشورا حاصل شد] مرحله جدیدی شروع می شود و انسان و به تبع آن جامعه، آماده فداکاری می گردد. یعنی حاضر است هر آن چه را دوست دارد فدای راه سید الشهداء علیه السلام کند و از خدای متعال می خواهد که مقام والای اهل بیت را گرامی داشته و به واسطه ایشان محبت و معرفتشان و تولی و برائت از دشمنانشان را نصیب گرداند و توفیق خون خواهی سیدالشهداء در رکاب امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف را از خدای متعال خواهان است. بعد از طی مراحل مختلف سلوک با زیارت عاشورا، عظیم ترین نعمتی که از خدای متعال طلب می کنیم، توسعه مال و علم و جاه و مقام نیست؛ بلکه تقاضای رسیدن به منزلت خون خواهی سیدالشهداء علیه السلام است؛ آن هم در رکاب امامی که از جانب خدای متعال نصرت می شود.
ص 130 

فراز 6:
یکی از بهترین وسائل تقرب به خدای متعال که علاوه بر از بین بردن موانع، انسان را عروج می دهد و بالا می برد، تحمل مصائب و ابتلائات الهی است. این تحمل، طریق خیلی خوبی است؛ چرا که در انسان حالت انکسار و خضوع و خشوع و نیاز به وجود می آورد. لذا از این منظر حتی با ریاضات و عبادات، تفاوت دارد. ریاضات و عبادات در انسان های معمولی، تقریباً علی العموم باعث عجب می شود؛ مگر خداوند متعال ترحم کند... در بلا چنین اتفاقی نمی افتد، بلکه انکسار ایجاد می کند و ضعف های انسان را نشان می دهد؛ سپس این ضعف ها را پاک می کند. فرضاً انسان تصور می کند به دنیا وابسته نیست، اما وقتی نعمت را از او می گیرند، تعلقات برای خودش معلوم می شوند ... و از بین می روند.
صفحه 151 و 152