توی شهر آدم چوبیها یک چیز جدید مد شده است. جمع کردن توپ و جعبه. همه به تکاپو افتادهاند تا توپها و جعبههای بیشتری جمع کنند و وسایلشان زیباتر از بقیه باشد. البته همه به جز پانچلو. اما بالاخره پانچلو هم تصمیم گرفت مانند بقیه جعبه جمع کند. این کار برای او خیلی سخت بود. او باید از کل چیزهای زیبا و دوستداشتنیاش صرفنظر میکرد تا جعبههای بیشتری به دست بیاورد و باید خیلی سخت کار میکرد تا از بقیه عقب نیفتد. درست همین موقع بود که سرو کلهی ایلای، سازندهی پانچلو پیدا شد و به او چیز مهمی را گفت. ایلای گفت: تو برای من عزیزترینی. چون تو را با عشق خلق کردم و همینطوری که هستی دوستت دارم...
خواندن کتابهایی مانند تو برای من عزیزترینی به والدین و کودکان کمک میکند تا خودشان را همانطور که هستند، دوست داشته باشند و بپذیرند. داستان زیبای کتاب تو برای من عزیزترینی در درک این موضوع به بچهها و والدین کمک میکند؛ تا تاثیرات منفی که از تبلیغات و یا مقایسه شدن گرفتهاند کنار بگذارند و دوباره به خودشان و اطرافیانشان، عشق بورزند.