به نام او 

 

کتاب لذت از جوانی وشادابی درمیانسالی وکهنسالی نوشته استاد احمد لقمانی از کتابهایی هست که در برنامه سمت خدا معرفی شده است .

تصمیم گرفتیم سخن نویسنده ی کتاب را در این قسمت برای معرفی بهتر کتاب قرار دهیم .

سخن نویسنده 


روزهای زیبای زندگی با ایام شیرین کودکی آغاز می شود که در آن بی خبر از گذشته و بی توجه به آینده، تنها در زمان حال» زندگی می کنیم، با تمام وجود می خندیم، بی هیچ دلهره ای نسبت به آینده، شاد می شویم و هر آنچه چشمانمان می بیند، باور می کنیم، بی آنکه حقیقتی غیر از آن در آن سوی پدیده های زندگی بیابیم و بدانیم.

با فرارسیدن دوران نوجوانی و جوانی، پنجره های گوناگونی از زندگی رو به رویمان گشوده می شود و دستیابی به آرزوها و رؤیاهای شیرین و دلنشین، یگانه آرمان ما می گردد، از این رو بی اعتنا به «حال» تنها در «آینده» زندگی میکنیم و گاه بی توجه به لحظه های جاری و جالب امروزمان، به فردا می اندیشیم.

روزهای پس از ایام جوانی با میانسالی و به دنبال آن کهنسالی خود را نمایان می کند، در این دوران نه تنها از «حال» بلکه از «آینده» نیز غافل می مانیم و در «گذشته» خود زندگی می کنیم، به کارها و ابتکارات نوجوانی و جوانی و افتخارات آن می اندیشیم و هماره از آموخته های علمی یا اندوخته های مادی خود یا فرزندانمان سخن به میان می آوریم و مقام و موقعیت های اجتماعی مان را به رخ دیگران میکشیم، بی آنکه بدانیم لحظه هایی که در آن قرار داریم، شاید بهترین زمان های ممکن زندگی است که تاکنون داشته ایم و در پرتو این ثانیه های زیبا، می توان فردایی پربها و دلربا آفرید.

اما چه سود که بی توجه به حقایق هستی «امروز» خود را در آینه دیروز» می نگریم و هرگز کام فردای خویش را از امروز نمی طلبیم، بدین خاطر دیری نمی پاید که چون عطار نیشابوری لب به سخن می گشاییم، اما این بار داستان زندگی خود را از زبان دیگران بازگو میکنیم و می گوییم:

 

پاک دینی گفت سی سال تمام

عمر بی «خود» میگذارم بردوام

 

از وجودم، خود نکردم هیچ سود

 کانچه کردم و آنچه گفتم هیچ بود

 

 ای دریغا نیست از کس یاری ام

 عمر ضایع گشت از بی کاری ام

 

 این زمان جز عجز و جز بیچارگی

 می ندارم چاره یک بارگی

 

 

با این بینش روشن به خوبی در می یابیم راز درخواست بندگان پاک انديش پروردگار از خداوند خود و اصرار بر این خواسته چه بوده است که پی در پی می گفتند:

«اللهم اجعلني ممن رضيت عمله و اطلت عمره و احييته بعد الموت حياة طيبه»؛ .

پروردگارا مرا از کسانی قرار ده که از کارها و اعمالشان راضی و هستی، عمرشان را طولانی ساخته ای و پس از مرگ، حیات طيبه و زندگی پاک و پاکیزه نصیبشان ساخته ای. و یا در توصیه های آسمانی معصومان افزون بر حیات پاک، مرگ پاک نیز مطرح شده است چنانکه می فرمایند:

«کسی که سورۂ مزمل را در سوره عشا با در نماز پایانی خود در و شبها بخواند خداوند حیات طیبه و موت طيبه نصيب او می نماید.»

و در برخی از سخنان مصداقی نیز برای حیات طیبه بیان کرده اند و قناعت» را برترین نمونه این زندگی پاک و پاکیزه دانسته اند.

بسیار مناسب است در این فراز، حقیقت حیات و زندگی را مرور کنیم، سپس ارزش عمر را بدانیم و نگاه معارف دینی را بدان دریابیم.

حقیقت حیات؛ نگاهی دوباره به زندگی

«نوروز» عیدی باستانی و سرآغاز سال جدید خورشیدی است که با حضور آن بهار طبیعت، سبز و زیبا از راه می رسد و نوید رشد و شکوفایی می دهد و «فروردین» یادآور «اعتدال ربیعی» است. یعنی زمین در گردش به دور خورشید، به نقطه ای رسیده است که سال قبل از آنجا شروع شده بود.

با طلوع خورشید سال شمسی هجری، ظاهر زندگی ایرانیان تحولی چشمگیر می یابد در بسیاری از صحنه ها زیبا و دلپذیر می شود و خاطره های به یاد ماندنی از خود به یادگار می گذارد. دید و بازدیدها و نشست و برخاستها آغاز می شود و خانواده های بسیاری با دیدار یکدیگر، زمان زرینی برای گفتگو، شادی و شادمانی می یابند و سال جدید را با تمام وجود به یکدیگر تبریک و تهنیت می گویند.

برخی با نگاهی ظاهری، هر سال را با آداب و عاداتی یکنواخت و تکراری سپری می کنند و بدون توجه به تحول حال» تنها به «تحویل سال» بسنده می نمایند و خوشحال و خرسند که چندین و چند بهار را زنده بوده اند و دیده اند به تعداد سال های عمر خویش اشاره می کنند و گاه یادی از گذشته و خاطرات شیرین آن ایام می کنند، بی آنکه بدانند به راستی ست حقیقی آنها چقدر است؟ و آیا به اندازه نوروزهای زندگی در طبیعت، خود نیز روزی نو و نوروزی همراه با تغییر و تحول و پوشش جامه ای روشن و نورانی به دور از تیرگی های اخلاقی برای جان و روح و روان داشته اند یا خیر؟

اما صاحبان بصیرت و بینایی میزان سنجش عمر انسان ها را به گونه ای دیگر مطرح می کنند و بر این باورند که نوروز و فروردین و طلوع سال جدید به این معنا نیست که ما نیز همچون زمین و زمینیان چون عمری بیشتر یافته ایم، «بزرگ» شده ایم، زیرا با حرکت زمین به دور خورشید، این زمین است که عمری این گونه پیدا می کند اما اهل زمین یعنی انسانها مقدار عمرشان به اندازه حرکتی است که به دور خورشید ولایت و معرفت یعنی پیامبر اسلام (ص) ، امیرمؤمنان (ع) ،  فاطمه زهرا (س) و خاندان خدایی این عزیزان در طول عمر داشته اند.

اگر تاکنون ده نکته، بیست پند و موعظه و یا پنجاه درس آموخته اند و در زندگی بدان عمل نموده اند، عمری اینچنین یافته اند گرچه سال شمسی آنان بسیار کمتر یا بسیار بیشتر باشد. میزان بزرگی، مقدار معرفت و سنخیت و یا عمل و درایت است، گرچه در نگاه زمینیان ده ساله باشند، اما در نگاه آسمانیان فردی با چنین صفاتی هفتاد ساله و هشتاد ساله خواهد بود، همانگونه که در بسیاری از عرصه ها افراد صاحب سن در شناسنامه، گاه کودکی کوچک و طفلی صغیر محسوب می شوند که در صحنه های اراده و عمل، راکد و ساکن مانده است و بی هیچ تصمیم و تحولی تنها به فکر خوردن و خندیدن یا پوشیدن و نوشیدن هستند و بس!

 

عمر گرانمایه بدین سال گذشت

تا چه خورم سیف و چه پوشم شتاء

 

اینان نمونه ای واقعی از سخن هدایت آفرین پیشوایان والا گوهرند که فرمودند:

«الناس نیام اذا ماتوا انتبهوا»

انسانهای ظاهر بین و سطحی نگر خوابند، آن هنگام که مردند و حقیقت حیات برای آنان آشکار شد بیدار میشوند. به راستی این بیداری دیر هنگام سودی هم خواهد داشت یا آنکه زمزمه ای تلخ با درک بیهودگی و پوچی به هنگام احساس خسران میکنیم و می گوییم:

 

 عمری بجز بیهوده بودن سرنکردیم

تقویم ها گفتند و ما باور نکردیم

 

 دل در تب لبیک تاول زد ولی ما

لبیک گفتن را لبی هم تر نکردیم

 

 حتی خیال نای اسماعیل خود را

همسایه با تصویری از خنجر نکردیم

 

 بی دست و پاتر از دل خود کس ندیدیم

زیرا که رقصی با تن بی سر نکردیم

 

 

 خوشا به حال آنانکه عید باستانی» نوروز را عید «آسمانی» می کنند و در زمان های زیرین زندگی به محاسبه خویش می پردازند و به این باور بالنده می رسند که:

  • خدا انسان را قیمتی آفریده است، اگر او قدر و قیمت خود را بداند. نمی توان بهای او را با ارزش های مادی و عادی سنجید.
  •  تمام ذرات مربی آدمی هستند، به شرط آنکه او خود بخواهد از این تربیت بهره مند شود، امروز خود را بهتر از دیروز سازد و هر روز را سرسبز از کمال و دانایی و هوشیاری سازد.
  •  اخلاق پاک و الهی، «آتش سرد» است که با آن انسان های بسیاری را می توان دگرگون کرد. آتش سرد در ایمان و اخلاق خوب است که نه

تنها تندی ها و تلخی های وجود خود را برطرف می کند، حیات انسان را چنان پر ثمر می سازد که اطرافیان ما را نیز دگرگون می نماید.

عمر؛ «سود» یا «سرمایه» زندگی؟!

 

در مصافی که من از آه علم واکردم

کوه اگر بود طرف، بادیه پیما کردم

 

 توشه آخرت من زخرابات وجود

مشت خاکی است که در کاسه دنیا کردم

 

حیف از این عمر گرانمایه که از بی خبری

صرف طول امل و عرض تمنا کردم

 

 فرشته ای شیرین سخن هر شب از سوی خدای سبحان پیام پروردگار را اینچنین به گوش، بیست، سی، چهل، پنجاه، شصت، هفتاد، هشتاد، نود و صد ساله های دنیا می رساند و ندا میدهد:

ای بیست ساله ها در زندگی خویش جدیت نمایید و اهل تلاش باشید، ای سی ساله ها (حال که در مسیر زندگی قرار گرفته اید) مبادا لذت ها  و زیبایی های زندگی دنیا شما را فریب دهد (  و از هدف اصلی و رسالت نخست تان دور شوید) ای چهل ساله ها چه چیزی برای ملاقات پروردگارتان فراهم کرده اید، ای پنجاه ساله ها (هنگام کوچ نزدیک اس) و ترساننده از اعمال سراغ شما آمده است، ای شصت ساله ها کشتزار زاعمالتان برای و کسب محصول و درو آماده است، ای هفتاد ساله ها شما را ندا می دهند و دعوت به کوچ می کنند، پاسخ دهید، ای هشتاد ساله ها ساعت دیدار سر رسید در حالی که شما هنوز در غفلت بسر می برید، ای نود ساله ها آماده رفتن و حرکت باشید و توشه بیشتر و بیشتر برگیرید و ای صد ساله ها هنگام لقاء و دیداراست در حالی که نمیدانید و نمی فهمید.»

 فریاد این فرشته که با گوش فطرت قابل دریافت است و سخنان بسیار پیشوایان که عمر را لحظه لحظه های زندگی می شمرند که گاه ما آرزوی تند گذشتن آنها را داریم و بی توجه به چنین زیانی شادمان می شویم، بیانگر ارزش و عظمت غیر قابل تصور ثانیه ها و ساعات عمرست تا هرگز چونان کودکان نگاهی ظاهری و زودگذر به زندگی نداشته باشیم و «ابزار» را به جای «اهداف» نشانیم.

راز تقسیم افراد به «عوام» و «خواص»، به دور از دارایی ها و دانایی ها و مقام ها و موقعیت ها توجه آنان به این نکته نورانی است که به راستی، عمر خویش را چونان «سود» و «درآمد» که با ارث، هبه و بخشش، جایزه و یا حقوق و هدیه به دست می آید، می دانیم و هزینه کردن آن را نوعی سخاوت و بزرگی و بزرگواری می شمریم یا آنکه لحظه های زیرین عمر خویش را همچون «سرمایه» و «جان مایه» می شمریم که باید با وسواس بسیار، دقت فراوان و بخل بی مانند خرج کنیم و هر آنچه را از دست می دهیم، جایگزینی برای آن داشته باشیم تا ذخیره ای برایمان بماند و به جای «خرج»، «دخل» وجود داشته باشد.

این شیوه اندیشمندانه ما را از «ورشکستگی»، «ضرر و زیان» و یا پشیمانی بی جبران» می رهاند و باعث دوری ما از نثار و ایثار عمر عزیزمان به پای دیگران با افکار ناشایست و اهداف نادرست می شود تا هرگاه نگاهی به گذشته خویش کردیم، سربلند و شادمان، گلستانی از حسنات و بوستانی از برکات بیابیم و به راستی خود را بیشتر و پیشتر از سن ظاهری و جسمانی خویش بیابیم.

سوگند به عمر گرانبها؛ شیوه پروردگار سبحان

ارزش و عظمت عمر و حیات چنان والاست که پروردگار سبحان خود به عمر رسول گرامی خویش حضرت محمد قسم می خورد و تأكید خویش را بر حیات پیامبر خود می نهد و می فرماید:

به جان تو سوگند اینها در مستی خود سرگردانند و عقل و شعورخود را از دست داده اند).

 و آن هنگام که امام حسین ع به صفات برجسته زمامدار و پیشوای شایسته جامعه اشاره می کند، به جان و عمر خویش سوگند می خورد و می فرماید:

به جان و عمر خودم (یعنی به امامت خویش] سوگند.....

تا هر یک از ما شیفتگان و پیروان «حرکت انسان در محور حق» را معیار عمر خویش قرار دهیم تا زندگیمان کیمیاگون شود و با لحظاتی چنین طلائی و زرین، حیاتی ابدی و جاودان همراه با آثار و برکاتی فراوان نصیب خود سازیم و هر سال بلکه هر ماه و هر روز از پروردگار پر مهر خود بخواهیم:

«یا محول الحول و الاحوال حول حالنا الی احسن الحال»؛

 پروردگارا مرا به دور شمس ولایت و خورشید معرفت بگردان تا من حق مدار و حق محور شوم و لحظاتی نورانی و عمری پربها بیابم که این نقطه بلند، احسن الحال است.

... کتابی که در دست دارید، مجموعه ای از موضوعات ضروری و راهکارهای کاربردی برای:

لذت از جوانی و شادابی در میانسالی و کهنسالی است، تا در صورت بهره مندی از لطف الهی و یافتن عمری طبیعی یعنی ۷۰ تا ۸۰ سال، «هنر خوب زیستن» را بیاموزیم. با کم شدن توان جسمانی، هرگز احساس پوچی یا ورشکستگی نکنیم و با نشاط و شادابی روز افزونی سال های کهنسالی خود را سپری نماییم.

ان شاء الله است

قم مقدس - مهرماه ۱۳۹۰

احمد لقمانی